جای بوسه شاعر, شعرک ازنیما خسروی
پروانه !
شرم کن !
تا برسم به یار
واژه های شیدا را
از بغض هزار سنگلاخ گذرانده ام .
بر جای بوسه شاعر چه نشسته ای؟
نیماخسروی
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۶ ساعت 12:5 توسط
|
پروانه !
شرم کن !
تا برسم به یار
واژه های شیدا را
از بغض هزار سنگلاخ گذرانده ام .
بر جای بوسه شاعر چه نشسته ای؟
نیماخسروی
من با نوشتن به جنگ هر چه بدی هر چه سیاهی و هر چه تباهی می روم. نوشتن انکار پیری و نابودی است.می نویسم چون با هر کلام که می نگارم گویی دریچه ای را باز می کنم به سوی ابدیت.می نویسم.در بین نوشته هایم حس امن و گرمای آتشی را که برافروخته ام رادرمی یابم.از خاکستر همین آتش برآمده ام و به همین آتش خواهم سوخت.تا دستهای یخ زده تو را گرم کنم. تا در دل سیاه تاریکی چراغی باشم برای تو عزیزکم.